من دیگه نمی خوام باهات باشم
برو همون جایی که تا الان بودی
درسته از شب تا صبح گریه میکنم واست
اشک میریزم
هق هق گریه خفم میکنه
و از صبح تاشب برات نماز میخونم و دعا میکنم هر جا هستی و با هرکسی هستی خوش باشی
درسته برات میمیرم
درسته همیشه قبل خودم همه چیز رو واسه تو میخوام
درسته که بدون یاد تو نفس کشیدن برام سخته
ولی دارم میگذرونم و دیگه نیازی نیست برگردی چون میدونم با من خوش نیستی
من درسته عاشقتم و برات میمیرم ولی خودخواه نیستم
دوس دارم تو پیش کسی باشی که دوسش داری نه من
درسته میگی برگردم و دوباره باهم باشیم ولی میدونم دلت پیش من نیست
هنوزم مثل قبل مغروری عشقم
هنوزم تا یادت میوفتم اشک تو چشمام حلقه میزنه
هنوزم وقتی از تو حرف میزنم و مینویسم نمیتونم اشکامو کنترل کنم
این اشکا بخاطر این نیست که تو دلت با من نیست
بخاطر اینکه میترسم یکی دیگه نتونه به اندازه من دوست داشته باشه
و دل پاکت رو بشکنه
و ناراحتت کنه
و مواظبت نباشه
و تو اوج تنهاییت بهت ارامش نده
من طاقت اونروز رو ندارم
نمیتونم ببینم دل پاکت بشکنه و ناراحتی
اونموقع من میمیرم
این اشکای لعنتی بخاطر اونموقع است
نگرانتم